برای یه دوره کارآموزی سمت جنوب تهران میرفتم و با چندتا کودک کار ارتباط گرفته بودم. یه بار یکی از بچه ها که اسمش سیامک بود، یه چاقو از جیبش درآورد و کلی حرفای عجیب غریب زد.
سیامک فقط ۱۲ سالش بود. با حرفایی که زد فکر نمیکردم روزی سیامک تغییر کنه. یه روزی از این روزا دیدم آقا سیامک با همون لباسای کثیفش اما دیگه نه کج و کوله. مرتبشون کرده و پشت کفششم تا نکردست، داره میاد سمتم.
یه عطریم روی خودش خالی کرده بود. تا رسید گفت:«خاله یه عطری چند روز پیش پیدا کردم. یکی از بچه ها انگلیسی بلد بود. گفت اسمش آدمه. خاله حس میکنم دیگه بزرگ شدم و باید حوّامو پیدا کنم.»
عطرو نگاه کردم. نوشته بود:آدام. ولی با تعبیری که سیامک کرد، منم دوست داشتم فکر کنم که اسمش آدمه.
برای کجا مناسبه؟
این عطر گرم و تلخ مناسب مصرف روزانه در پاییز و زمستان است.