توی اتاق دراز کشیده بودم که از بیرون صدای سه تار اومد. شاید کلهر بود. سایهای روی دیوار اتاقم افتاده بود که انگار داشت با هر ضرب انگشتای اون نوازنده میرقصید. داشتم رقصشو تماشا میکردم که کنجکاو شدم چیه؟ برگشتم. روی میز جلوی پنجره اتاقم کیفم بود که باد بندشو تکون میداد. شایدم خود بند تصیم گرفته بود بادو بهونه کنه. بنظرم هرکسی دوست داشت جزوی از اون صدا باشه.
استفاده روزانه و میهمانیهای دوستانه