من و برادر دوقلوم یه دبیرستان میرفتیم. کنار دبیرستان ما یه دبیرستان دخترونه بود که یه دختر نابینا اونجا محصل بود. یه روزی ما تصمیم گرفتیم از روی شیطنت، این دختر از همه جا بی خبرو سرکار بذاریم. ینی دوتایی باهاش بریم بیرون؛ ولی اون دختر فکر کنه که ما یه نفریم و یه بار من باهاش حرف بزنم و یه بار برادرم. چون صدامونم شبیه هم بود مشکلی پیش نمیومد.
چند روزی به همین منوال گذشت و ما هم با خودمون خیلی حال کرده بودیم. تقریبا نزدیک امتحانای خرداد بود و اون دختر که اسمش الهام بود یه روز منو یا بهتر بگم ما رو کشید کنار و گفت:«من میخوام دیگه این رابطرو تموم کنم.» ما هم جا خورده بودیم و داشتیم فکر میکردیم ما میخواستیم تو رو اذیت کنیم نه تو ما رو. خلاصه من داشتم با خزعبلات عاشقانه که احتمالا از یه فیلم یاد گرفته بودم، نهایت تلاشمو میکردم که نظر الهامو عوض کنم.
الهام گفت:«نمیخوام بازیتونو خراب کنم. ایده ی جالبیه. ولی متاسفانه شما یه گاف بزرگ دادین. اینکه نابیناها مشام تیزی دارن و من فرق عطر دمونو با یه عطر دیگه تشخیص میدم. کاش عطرتونم مچ میکردین.»
برای کجا مناسبه؟
- این عطر شرقی و گرم برای فصلهای سرد مناسب است.
- برای میهمانیهای رسمی و نیمه رسمی