هیچ وقت بدون تاج و شال پیش ما ظاهر نمیشد. یعنی هروقت میرفتیم خونهاش یهو میرفت اتاقش و روی تیشرت و شلوارش یه عبای بلند و تاجی بزرگ اما بامزه رو سرش میذاشت. به شوخی اولاش میگفتیم اوضاع سلطنت چگونهاس فرمانفرمای بزرگ!
انتظار داشتیم که قیافه جدیاش کمی نرم بشه و با لبخند بهمون بگه داره مسخره بازی درمیاره. اما خب جدی بود و برای هممون داشت این رفتارش عادی میشد. تا اینکه یه روز رفتیم خونهاش دیدیم تاج و عبا دیگه نمیذاره و با خوشحالی و هیجان ازش پرسیدیم دیگه سلطنت رو بخشیدی به نسل جدید؟
با جدیدت بامزهاش گفت: پادشاهی باید بوش از تو بیاد. گفتیم حالا بوی پادشاهی چطوریاس؟ یهو باز رفت تو اتاقش. گفتم باز رفت تاج پادشاهیشو بذاره که یهو اومد یه جمجمه مشکی با تاج تو دستش بود. شوک بودیم که این چیه؟ گفت: عطر تو بی د کینگ، بوی پادشاهی میده، همونی که همیشه میخواستم.